چهاريادداشت درشش سال حکومت
محمد ولی محمد ولی

 

"الگوی دموکراسي امريکايي"

 

شش سال درزنده گی تاريخی ملت هازمان محدودوکوتاه است ولی درحيات اقتصادی واجتماعی زمان قابل حساب می باشد. افغانستان طی اين زمان درچترحمايوی بزرگترين ممالک غنی وصاحب قدرت نظامی قرارگرفت، سيلی از امکانات درهمه عرصه ها وعده داده شد وقسماً به داخل کشورسرازيرگرديد.باوجوداين پشتوانه هاوحمايت ها، جهان اعم ازملل متحدوسازمانهای بين المللی ومنطقوی، دولت ها، مطبوعات، دانشمندان، مبصرين وصاحب نظران افغانی وخارجی از دوام کاراين حکومت ناراضی ودلزده شده اند. مردم افغانستان که بارهمه مشقات ومحروميت هارابه دوش می کشنددرمضيقه های مختلف

 

زنده گی گيرمانده اندوازگفته های اجراناشده مايوس وازحکومت بيزار اند.دولتی که بيش از (36) کشور جهان عسکر، کمک مالی وحمايت مطبوعاتی شانراوقف آن کرده اندچرابه اين حال اسف انگيز کشانيده شد؟ ضمن عوامل مختلف چهارنکته ذيل شايد ازاهم ترين عوامل شمرده شده بتواند:

1- ضعف وبی کفايتی دولتمردان :

اين ضعف ازآغازپروسه دولت سازی در بن تاتدابيرجاری ادامه دارد. حکومتی که ازاثر تصاميم ناقص و"نامتعادل" بن به ميان آمدتشکل سياسی ضعيف وبيمارگونه ای بودکه عساکرمهاجم خارجی وقوت های جنگی داخلی آنرابه گروگان گرفته بودند.

نيروهای جنگی داخلی وگروه های نامتجانس ومتضادی راتشکيل می دادندکه جزدوام جنگ استراتيژی معين ديگری نداشتندوياچنين کفايتی درايشان ديده نمی شد. آنها تلاش داشتندآقای کرزی رابه حيث سمبول قدرت درچنگ خويش درآورده بانشان دادن ظرفيت جنگی دربرابرخارجی هاخودرابحيث قدرت درکشورجابزنند.ازآن زمان تاکنون تفنگ داران مورداتکای امريکاقرارگرفتند وآقای کرزی درتحقق سياست به اصطلاح استقراراوضاع وختم جنگ ازطريق يک نظام دموکراسی تقليدی به آن تکيه نمود.

مظاهرناتوانی آقای کرزی درهمان آغازکاربرای جهان وافغانستان نمايان شدکه اونتوانست بيرق ملی افغانستان رابه تصويب کدام مرجع قانونی برساندوبرفرازارگ رياست جمهوری به اهتزازدرآورداواين کاررادرامريکاانجام دادوبيرق تصويب ناشده وتعديل شده ای رادرسفارت افغانی مقيم واشنگتن برافراشت. اين افتضاح ، ملت افغان رابردونکته دقيق ساخت يکی عدم توانايی چهره اول مملکت درمقابل جنگسالاران ودوم صبغهء حاکميت امريکا برامورکشور.

درزنده گی دولت ها ودولتمردان بعضی حرکات دربرخی لحظات تعين کننده می باشدواثرات آن تاآخرکارارطرف مردم به حساب گرفته می شود، آن مقطع زمانی که آقای کرزی آن اکت راانجام دادبريکی ازعناصرمهم نقش زعامت لطمه وارد کردونشان دادکه عنصرشجاعت دراجرای اکت وعمل ملی دروجودزعامت، موجودنيست ومردم حالت زارحکومت مؤقت را حس کردند.

کرنش دربرابرجنگ سالاران وسپردن امورمملکت به آنهاوضع رامبهم وپيچيده جلوه داد، اين ابهام تاکنون ادامه دارد وازاثرآن حکومت موجودبه محورتضادهاوبرخوردهای قومی، ملی، منطقوی، قبيلوی، مذهبی وسياسی مبدل شده مانع اساسی درتأمين رفاهيت مردم واستقراراوضاع می باشد، نيروهای مسلح موردحمايت امريکاواتکای دولت عاملين بی ثباتی، اختطاف ها، قاچاق موادمخدر وفساد اداری اند.

قوای عسکری خارجی که زيرنام تامين صلح واستقراردولت باثبات به کشورهجوم آوردند نه توانستندصلح راتأمين کنند، برخلاف جنگ راشدت دادند، بنابربيان مطبوعات خارج درحدود

(60)هزارنفرهموطن ماجان شان رادرجنگهای شش ساله ازدست داده اند. جانب مقابل دولت راکه نمی توان آنراتنهاطالب ناميدبلکه همه کساني که مال، ناموس وخانواده های شان راعساکرامريکائی بربادمی دهندوجبراًبه مخالفت مسلحانه غرض دفاع ازخودوزنده گی شان برمی خيزنددرطول شش سال برخوردارازبرازنده گی های چون تحت کنترول درآوردن 30فيصد خاک کشور، حمايت گسترده از جنگاوران ممالک اسلامی ، قابليت تبارزنزدمحافل سياسی ومطبوعات جهان گرديده تحرکات نظامی شان راتاساحات ولايات آرامترلغزانيده اند، بااستفاده ازنقاط ضعف حاکميت داخلی وخارجی آنها به حدی تبارزکرده اندکه رييس جمهور کرزی ميخواهد نزدرهبران شان به دلجويی برودولی چه کندکه مراجع استخباراتی داخلی وخارجی آدرس های رهبران اپوزيسيون رابه دسترس اونمی گزارند. ( اما واقعيت چيزديگريست وآن اينکه آقای کرزی به داخل شهرکابل تا دارالمان وپلی تخنيک به هليکوپتر ميرود، نزدرهبران اپوزيسيون باکدام ترتيبات واجازه کدام مرجع خارجی سفرخواهدکرد؟).

بدين ترتيب هرماه وسالی که ازعمر رژيم می گذردمشروعيت ومؤثريت آن نزدمردم پايين ترمی آيد. اين ناکامی مبين عدم کفايت رژيم وعدم صداقت حامی خارجی آن می باشد. امريکا ديکته می کندورژيم بی کفايت نمی تواند ديکته هارا عملی سازد، استراتيژی ناکام وابزارناکام وضع رابه اين حالت درآورده است.

ازعدم پيشرفت اموراين شک ايجاد می شودکه ائتلاف جهان شايددرتعهداتش نسبت  به افغانستان صداقت لازم نداشته باشدودرتمام عرصه ها چون تکميل اردو، بازسازی، استقرار اوضاع، تأمين صلح، سرکوبی مؤثرتروريزم، بربادی پولهای داده شده ومصرف بی مورد آن، عدم اتخاذ تدابيرلازم غرض رفع کمبودی ها وناکامی ها روزگزرانی می نمايد وسنگپايه های لازم جهت ايجاددولت باثبات رانمی گذارد. پول ها وسلاح های که به افغانستان می آيد به بهبود امورزنده گی مردم ودولت به مصرف نمی رسد، پول های داده شده دوباره به خارج کشور می رود وسلاح های مرگ آورخانه های مردم راويران وعامل قتل های دسته جمعی ميگردد.

با چنين حالت وبغرنجی که درکشور وجوددارد، تراژيدی افغانستان ادامه يافته وسال هارادربرخواهد گرفت.

 

 

2- فساد، لاابالی گری وبيگانه گی فرهنگی :-

         فساد مسلط بردستگاه حاکمه درشرايطی که به گزارش ملل متحد 60% مردم افغانستان درزنده گی تحت صفر یعنی عايدکمترازيک دالردرروزبسرمی برندباگرايشات شديد قومی وخويشاوندی توأم باهجوم اضطراب آميزبرخی عناصرفرهنگی ناآشناومغايررسوم وعنعنات مردم باعث گرديده است تانمودهای فرهنگی پسنديدهء مردم لطمه برداشته نوعی ازلاابالی گری وازخودبيگانه گی فرهنگی براموراجتماعی وزنده گی روزمره مردم سايه افگند.

نبود محرکه هایی که بتواندوجدان ومعنويت مسئوولين اموررا بيدارنگهداردتاباصداقت ودلسوزی کارنمايندباعث شده است که جامعه ازمفاسدجاری متأثرگرديده ترويج فرهنگ پول اندوزی ازطرق نامشروع وناسالم، هوش وگوش نسل جوان رامعطوف به طرقی سازدتاازآن راه به اين آرمان نايل آيند، قاچاق بران مواد مخدر، آدم ربايان ،NGO سالاران ، استفاده جويان وجنگ سالاران دريک مسيرمشترک باهم دررقابت نامشروع درافتيده اند. طرق وراه های نيل به اين مأمول که مشروع است يانامشروع وغيرانسانی مطرح نيست، مرد آن است که دستش به جائی بچسپدوپول بچاپد.

فقدان احساس نيک نسبت به وطن واحساس مردم دوستی باعث گرديده است تاجای پيوندمشروعيت هاراتنش منفعت های شخصی گرفته وجدان سالم حمايت ازمصالح ملی راازصحنه براند.

تجاوزگراني که ازاقليم های دورهفت درياباحرص وغضب وبمب وباروت به نام "ملت سازی" برکشورمسلط شده اند ترويج کننده گان پديده های منفی وناسالم درجامعهء مااند، عکس العمل مردم دربرابرپديده های ناپسنديده ومنفی يک عمل طبیعی است اما باتأسف که اين عکس العمل برحق بااجرای عمليات نظامی سرکوب می گرددونزدنظاميان خطی ميان تروريزم وحمايت ازخود وجودندارد.

اگردموکراتيزه ساختن جامعه برمبنای تفاهم همگانی وملی وبرمعيار های اصولی گزارازکهنه به نو ادامه نيابدوصرف برعنصرزوروسلاح اتکاگرددازروی تجربهء شش سال جاری بايد درک گرددکه قالب زوروسرکوبی جزتشديدمقاومت چيزديگری به بارنمی آورد . فورماليسم وشکل گرائی وتقليد ازاينکه درفلان کشورپيشرفتهء دنيا چنين حرکات موجب بيداری ملت گرديده است درمورد افغانستان اشتباه بزرگی است که تکرارتاريخ عکس العمل های خونين راباعث خواهد شد. امروزجامعهء ما به خصوص نسل جوان دريک سردرگمی شکل گيری معنوی واخلاقی طوری دست وپامی زندکه باترس ازتاريک انديشی  6 سال قبل وسلطه فساد آلودتفنگ بدستان وزورگويان موجودنمی توانند دريک مسير سالم انتخاب زنده گی حرکت کنند. وقوع حوادث منافی اخلاق معمول درجامعه ووقايع جنائی حتا درميان خانواده ها ولاابالی گری های ناشی ازسرخورده گی های آرمانی ميان نسل جوان عامل جناياتی گرديده است که درتاريخ کشور سابقه نداشته است . اعتياد جوانان به مواد مخدره وپناه بردن ازمشکلات زنده گی به آن، عدم پابندی به معيارهای اخلاقی معمول درجامعهء افغانی دورنمای بدی رانقاشی می کند. اين همه ناشی ازآنست که رژيم علی رغم ادعای مبنی برايجاد نظام دموکراتيک، تأمين عدالت اجتماعی، بازسازی ، کاهش فقروتنگدستی وايجاد زمينه ء کاربرای جوانان بخصوص تفنگ داران دوران جهاد نتوانسته است تعهداتش رابه جا نمايد.

جامعه ما فرهنگ طولانی وباروری دارد، دوره های خوب وآرامی گذشتانده است ولی دولت موجودحين شمارش دستاوردهاهمه چيز رابادوره طالبان مقايسه می کندوبرناکرده هافخرمی فروشددرحالي که آن دوره صرفاً 5 سال رااحتوا ميکردونمی شود که داشته های تاريخی مردم راتابع آن دوره سياه ساخت وخودراموفق دانست که طالب هاآن کارها راکرده وما اين کارهاراکرده ايم، درآن وقت ملياردهادالربه افغانستان سرازيرنشده بود، طالب هانيروی تجريدشده ازجهان بودند، قابليت بهبود دراموررانداشتند، نبايد دولت آقای کرزی موقفش راحين مقايسه تاآن سطح پائين بياورد .

3- دوام تشنج وحفظ بحران :-

                   تشنج زدائی وبحران آفرينی ادامه سياست های بسيار کهنه وقديمی است وازبازی بزرگ وجنگ سرد ريشه ميگيرد. اين سياست راامريکا نه تنها درکشورما بلکه درمنطقه طوری عام ساخته که می توان گفت دپلوماسی آنکشوررا دراين سرزمين ها تمثيل می کند. امريکااز مجاری استخباراتی، مراجع تبليغی ومطبوعاتی درپی ايجادتفرقه وبی اعتمادی ميان ممالک خليج، ايران وافغانستان بوده منطقه رادرتشنج دايمی نگه می دارد. استراتيژی بحران بادرنظرداشت رقبای بين المللی ومنطقوی امريکاومقاومت دربرابر تجاوزخطرات جدی تاسرحدشکست رادامنگير آن خواهد ساخت .

اگرسياست تشنج وبحران ادامه يابدوباعث شکست عاملين آن گردد وضع به نفع نيروهای عقبگراخواهد چرخيد. ضرورآن است تابديل ديگری جاگزين سياست تفتين وتفرقه گردد .

افغانستان به حيث نقطه داغ تشنجات موجود بنابروابسته گی نظامی، اقتصادی وسياسی اش به امريکاازتداوم اين سياست با تراژدی های جديد مواجه است، ايالات متحده امريکا ، جمهوری اسلامی ايران راتحت فشاردرآورده است وتهديد به حمله سريع نظامی می کند، ايران اعلان کرده است درصورت حملهء امريکابه آن برمنافع امريکا درهمه نقاط جهان ضربه وارد می کند. اين ضربه هاشايدپايگاه ها ونيروهای نظامی امريکا درافغانستان را نيز احتوانمايد. ايران ازظرفيت وامکاناتی برخورداراست تامقاومت عليه امريکارادربسياری نقاط منطقه منجمله افغانستان تشديد نمايدواين حالت، بحران سياسی وعدم استحکام درکشوررا افزايش داده تجارت، اقتصاد وامنيت بحران زدهء افغانستان رابحرانی ترمی سازد. ايران تاکنون ازاين ظرفيت هابه خاطر مقابلهء امريکا بادشمن خطرناک آن يعنی القاعده استفاده نکرده است . حالات بيانگر آنست که استراتيژی امريکا اهداف خارج ازافغانستان رادربر می گيرد لهذاافغانستان مانند دوران بازی بزرگ وجنگ سرددرماجراجوئی جديد امريکاوسيله قرارگرفته، سياست دوپهلوی آن نتايج بد وسنگين رابه اين کشور مظلوم درپی داشته کماکان آنرادرگودال فساد، نفاق ، عدم رشد وانکشاف بنيادی، سرزمين باندهای مسلح غيرتابع به قانون ومهد کشت وترافيک مواد مخدرنگه خواهدداشت ونه تنها مانند گذشته آسيب پذيربوده بلکه خطرات بعدی آن آغازگران بازی جديدرانيز به شدت آسيب خواهد رسانيد ازاثر تداوم اين سياست افغانستان به حيث يک سرزمين بحران زده، نامنکشف ومورددستبردهميشه گی بيگانه گان حفظ شده صحنه آرائی های موجود نمی تواند افغان هاراازعقب مانده گی طولانی برهاند.

درمدت6 سال حضورنظامی امريکا درکشورما عمليات های نظامی متعددبابه کاربردانواع مختلف سلاحهاوبمباردمان هازيرنام های خشماگين " طوفان کوهستان" ، "افعی کوهستان" ، "اژدهای هزارسر" ، "خشم کوهستان" ، "فشار کوهستان" ، "عقاب کوهستان" ، "بازکوهستان" ، "آشيل" ، "عقاب نوروزی"  و "دندان اژدها" آرامشی به بارنياورده، برطبق اعلان صليب سرخ بين المللی مقيم کابل " درجريان جنگ پنج سالهء اخيرزيادترين تلفات رامردم ملکی متحمل شده اند." که شامل شاگردان مکاتب، اطفال وزنان می باشد . اگرمسئوولين امور حداقل احساس مردمی ووطنی دارندفشاررادراين راستابيشتر سازند تامردم ستمزدهء مابيش ازاين قربانی جنگ بيگانه گان نشوند، بايد عاملين جنگ به کشورهای خودشان برگردند وافغانستان راازحالت ميدان زورآزمائی رهائی بخشند. تابه کی اين ملت درآتش جنگ بسوزد، سی سال است که زن، مرد وطفل وجوان افغانستان جزمرگ ومير وويرانی روی خوشبختی رانديده است، آواره ومحتاج همه ممالک دنيا شده به بدبختی های ناقابل بيان مبتلاگرديده است. برعلاوه کٌشت وخون وويرانی طبق سروی های داخلی وخارجی بيش از70% اين ملت مبتلابه امراض روانی می باشد ولی بيگانه گان بيرحم هنوز هم مانند زالو ها خون اين ملت بيمار وناتوان را می مکند.

اوضاع درافغانستان يک تغيير باابعادگسترده درسياست جاری دولت وحامی خارجی آنرامی طلبد، تمرکزمبارزه باتروريزم وبنياد گرائی درافغانستان زمان جنگ وبحران راطولانی ترمی سازد بايد تدابيرمعقول روی دست گرفته شودتاکشورما به سوی صلح وآرامش استقامت يابد. وضع 6 سال جنگ که هيچ طرف به استراتيژی شان نايل شده نتوانستند طرق وراه های جديد به خصوص صلح آميز راايجاب می کند

بايد سياست خارجی متعادل گردد، افغانستان ازنقطهء تهديد امريکاعليه همسايه گان به سياست عنعنوی وموفق بيطرفی بازگردانيده شودوتمام تلاش جهت تقويت نيروی نظامی وايجاديک اردوی نيرومند مجهزباسلاح مدرن معطوف گردد، کشورازلحاظ نظامی وسياسی واقتصادی به پای خودايستاده شود، همه پرده های سياه تعصبات سياسی ازبرابر چشمان زعمای کشوربرداشته شود درغير آن بازی های موجودکاری ازپيش نخواهد بردونتايج سنگين آن بربادی های سنگين تررادرمنطقه به بارخواهد آورد .

 

برگرفته از شماره های هشتم و نهم سال پنجم ماهنامه مشعل

 


January 27th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات